نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهید خدر
قسمت دوم خاطرات شهید «لطف‏‌الله خدر»
مادر شهید «لطف‏‌الله خدر» نقل می‌کند: «لطف‌الله از جلوی اتوبوس برگشت. گفتم: چیزی جا گذاشتی؟ سرش را پایین آورد و گفت: پیشانی‌ام رو بوس نکردی؟ دلم لرزید. پیشانی‌اش را بوسیدم و برای همیشه رفت.»
کد خبر: ۵۸۳۲۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۳

قسمت نخست خاطرات شهید «لطف‏‌الله خدر»
خواهر شهید «لطف‏‌الله خدر» نقل می‌کند: «گفتم: داداش‌جان! مامان گریه‌و‌زاری می‌کنه، نرو! گفت: مامان یک قهرمانه. بلند شد و ساک را در کنار اتاق گذاشت و گفت: اینجا باشم چه کار کنم؟ اونجا لااقل برای آخرتم می‌تونم کاری کنم.»
کد خبر: ۵۸۳۲۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۲